نیروانانیروانا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
سانیارسانیار، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
زندگی مشترکمانزندگی مشترکمان، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نیروانا و سانیار فرشته های زمینی من...

سرکار رفتن من

سلام جوجه ی مامان.نفسم.هستی.مامان عاشقت و روز به روز بیشتر دلش برات می تپه. دختر نازم قراره از شنبه برم سر کار و شما باید پیش مامانم یعنی مادر بزرگت بمونی.خیلی ناراحتم آخه همینجوریش بخاطر درسم همش پیش مادر بزرگتی حالا هم بای تمام روز رو بمونی. عزیز دلم روزهایی رو که با تو میگذرونم قشنگترین لحطه هاست و در اون زمان دوست دارم ساعت بایسته و من و تو در اون لحظه بمونیم.باورت نمیشه که وقتی قهقه می زنی ناخوداگاه اشک توی چشمم جمع می شه و خدارو از بابت داشتنت شکر می کنم. دختر نازم یکی یدونه مامان دلم راضی نمی شد برم سر کار ولی برای آینده تو و راحتی آیندمون مجبورم و همچنین برای سوابق کاریم خوبه و این...
30 مرداد 1392

شیطنت های نیروانا در ماه 6

سلام عروسک نازم دخترم که انقد فرشته ای. عزیز دلم روز به روز داری بزرگتر می شی ودر عین حال شیطون تر . ملوسکم هر روز با دیدنت خدا رو بخاطر داشتنت شکر می کنم و از خدا می خوام خودش محافطت باشه. اومدم از شیطنتات بگم: نفسم از کالاسکت کاملا می ترسی و تا می زارمت توش گریه می کنی توری که کبود می شی .خیلی دوست دارم بعد ار طهرا ببرمت پارک تا انقد تو خونه نباشی ولی عزیزم نمیمونی تو کالاسکه.تازه بیرونم که می برمت زود خسته می شی و گریه... کاملا بغلی شدی و از صبح تا شب باید تو بغل باشی... دیگه تو کریر هم نمی مونی و تا میزارمت تمام تلاشت و می کنی که ازش بیای بیرون یا عروسکاش و بکنی خیلی دوست داری وای...
26 مرداد 1392

ناراحتی

سلام عروسک نازم.این روزا خیلی عصبانی هستم.آخه بعضی از آدمای دوروبرمون خیلی عصابم و خورد می کنن و من فقط به احترام سنشون چیزی بهشون نمی گم .این روزا خیلی دوست داشتم تو بزرگتر بودی و می فهمیدی چی می گذره و می شستی کنارم و با هم دردودل می کردیم .نمی تونم به پدرتم زیاد فشار بیارم آخه اونم این روزا خیلی دغدغه داره و نمی تونه من و درک کنه .عزیزم کاش تو می فهمیدی و و حداقل تو درکم می کردی.این و باید بدونی که هیچ کس مثل مامان نگران ودلواپس تو نیست.با تمام وجودم دوست دارم و سعی می کنم مادری باشم که در آینده به من افتخار کنی . دلم واسه روزهای اولی که بدنیا اومده بودی خیلی تنگه.اینم یه عکس از اون روزا:...
20 مرداد 1392

کارهای جدید عروسکم

عروسک مامان روز به روز که می گذره شیرین تر می شی این روزا اصلا وقت ندارم خیلی سرم شلوغ دارم کلی برنامه ریزی برای درسم می کنم.عزیز دلم تو این ماه علاقه زیادی به میوه داری و اگر بهت ندم گریه می کنی .صداهای عجیب از خودت در میاری وتازه 2 بار تونستی خودت بشینی الهی مامان قوربونت بره که همه چیزت مثل بدنیا اومدنت عجله ای . هر روز بیشتر از دیروز دوست دارم.این روزا آرزوی من برات موفق بودن و شخص مهمی شدن در آیندست برات .دوسسسسسسسسستتتتتتتت دااااااااااااااارممممم   ...
10 مرداد 1392

دندون در آوردن نیروانا

دختر نازم این روزا خیلی بی قراری می کنی آخه لثت به شدت می خاره و باد کرده و سفید شده.مدام دوست داری میوه های سفت یا دندونیت یا هر چیز دیگه ای رو به دندون بکشی.عزیزم وقتی اینجوری میبینمت خیلی زجر می کشم ولی برات دعا می کنم راحت مروارید نازت بیاد بیرون.دوست دارم ...
9 مرداد 1392

اولین پاساژ گردی نیروانا

عسلم امروز برای اولین بار بردمت فروشگاه.آخه همیشه می بردمت پارک ولی امروز با پدر رفتیم هایپر استار.خیلی ذوق می کردی و با تعجب همه جارو نگاه می کردی.قربونت برم که انقد با هوشی ...دوسسسسسسستتتتتت دااااااااارمممممم     اینم عکس از من و شما و پدر:     ...
7 مرداد 1392

خاطرات اولین سفر نیروانا

سلام دوستای خوبم.من و نیروانا از یه مسافرت 10 روزه برگشتیم دیگه جفتمون خسته شده بودیم ولی در کل خیلی خوش گذشت . عروسکم کارای جدید تو مسافرت یاد گرفتی.اول اینکه طرز خوابیدنت عوض شده بود صداهای عجیب در میاوردی از همه مهمتر یاد گرفتی خودت به تنهایی بغلتی تازه بخاطر اینکه برنامه روزانت بهم خورده بود کلی گریه می کردی .قربونت بره مامان الی که داری واسه خودت خانوم می شی . عزیز دلم شدی نفس مامان عاشقونه دوست دارم .     دوووووووووووسسسسسسست دااااااااااارم جییییییییییگرم ...
7 مرداد 1392

برای عروسکم

    نگذار هر کس از راه رسید با سازه دلت تمرین نوازندگی کند     وقتی می خندی زمان می ایستد ودر زیر پوستم انگار پرنده ایست که برای رهایی پرپر می زند     در قلب کوچکم فرمانروایی می کنی بدون هیچ جانشینی کسی نمیداند په لذتی دارد بهترین پادشاه تاریخ را در دل داشتن...     دنیا ادامه لبخند توست که تا آخرین لبخند من کش کی آید تو لب بر می چینی ومن... جایی میان آسمان و زمین معلق می شوم...     هیچ میدانی زیبا ترین عاشقانه وقتی است که اسمم را با م...
7 مرداد 1392
1