سرکار رفتن من
سلام جوجه ی مامان.نفسم.هستی.مامان عاشقت و روز به روز بیشتر دلش برات می تپه. دختر نازم قراره از شنبه برم سر کار و شما باید پیش مامانم یعنی مادر بزرگت بمونی.خیلی ناراحتم آخه همینجوریش بخاطر درسم همش پیش مادر بزرگتی حالا هم بای تمام روز رو بمونی. عزیز دلم روزهایی رو که با تو میگذرونم قشنگترین لحطه هاست و در اون زمان دوست دارم ساعت بایسته و من و تو در اون لحظه بمونیم.باورت نمیشه که وقتی قهقه می زنی ناخوداگاه اشک توی چشمم جمع می شه و خدارو از بابت داشتنت شکر می کنم. دختر نازم یکی یدونه مامان دلم راضی نمی شد برم سر کار ولی برای آینده تو و راحتی آیندمون مجبورم و همچنین برای سوابق کاریم خوبه و این...